بهترین و معروف ترین قصیده های پروین اعتصامی


معروف ترین قصیده های پروین اعتصامی

گزیده ای از معروف ترین ها ابیاتی از شعر پروین اعتصامی که می توانید برای پست ها، کپشن ها و استوری های اینستاگرام استفاده کنید.

***

ای دل بیهوده غم دنیا
به فردا فکر نکن
در گوشه سلول با دقت فکر کنید
مرغ که گل است صبور است
خاک را بشکنید و به آن نگاه کنید
نامهربانی روزگار مفتضحانه

******

روح سنگی گرانبهاست و بدن مال اوست
روزی گوهری از معدن خواهند گرفت
اگر مسیر شما کج است، به سمت راست نگاه کنید
آینه واقعی را بشکن
درسی از تار عنکبوت
بر بام و در هستی، تاریکی

******

آیا میدانستید که این صفت طهارت است؟
وجود خالص را خلق نکرد
در تنگ تن بیچاره
از خودت دست نکش
دزد خودخواهی و خودخواهی
با این دو فرقه نرو
تا آفریده های آنها به راحتی برسد
هرگز زندگی خود را زندگی نکنید
باشد که آسمان او در این روز طلوع کند
باید افتخار کنی
در حالی که دیگران گرسنه و فقیر هستند
به ثروت خود اضافه نکنید
در صورتی که مفتی و حاکم شود
او را نبینی و به سمتش نرو
تا برهنگی را نپوشاند
نگران خودت نباش
برای دیدن یک کودک یتیم
به بدن فرزندتان دست نزنید
اگر افرادی را با این ویژگی ها پیدا کنید
اگر اسمش فرشته ممنوعه باشد، شاید

******

کار هستی گاهی برد و گاهی باخت
گوشت را می چرخانند، گوشواره به تو می دهند
تا زمانی که نرده بدنه را سفت کنید، فرسوده شده است
تا زمانی که نخ برای پود استفاده نشود، تار پوسیده است

******

شما نمی توانید عاقل باشید
گرسنه می خوابم و نان را روی سفره پنهان می کنم
دهار گرگ گرسنه است، صورتش را بردارید
چاخ داویست سیه دل، دل ایزو بستان

******

زندگی رویایی بیش نیست
بی دلیل غمگین بودی
اصول اولیه از امواج شما حذف شده است
جریان بودی و شدی جیون
هیچ خریداری برای اشک نیست، ای چشم
نگاه زین گوهر چرا عصبانی هستی؟

******

اساس کاخ جهان روی آب است
یک زن تا آنجا که من می بینم خراب است
اقامتی امن در این کشتی داشته باشید
کین بحر همیشه در انقلاب است
شعبده باز با چرخ آبی هر شب
در ذهن شما طلسم شیخ و شب است
ای مرو تشنه، صندل صحرا
اگر یک سر حامله باشد صد سراب است

******

گرت یک روشن بین بود
به دنیا تکیه نکن
نه، نه تا مارس و فوریه
برای شهریور و فروردین هیچ ثباتی وجود ندارد
بعد از اعدام در آینه ایوان
کافور صبح می آید و مشکین عصر
فلک ایدوست همان شطرنج بود
که زمان شما کند و خسته کننده است
شما نمی توانید قلب خود را بر سوگند دروغ او ببندید
که هر لحظه آیین را تغییر می دهد
تا آخر روزگارت راهزن
چقدر بار نادانی تو سنگین است
دارا و اسکندر رفته اند
مهر سیمین کمر و مهر کله زرین
اجازه نده کسی طاووس را مقایسه کند
مثل شغالی که دم زشتی می سازد
با کبوترهای کوچک پرواز نکنید
اینم تست پرواز قضا شاهین
از کمان، تا زمانی که تیر فرار کند
من تو را می کشم حتی اگر بمیری
تمام خون در این غار است
که یک ساقی به شما می دهد چه می نوشید؟
گلروه و نسرین تن خیلی ناراحت بودند
که همه ما از آن سرو، گل و نیلوفر می رویم
مرو، رهبر کاروان زین بیابان
که خبری از کاروان قبلی نبود
انشالله دلت خیلی درد کنه
اینجوری بدنت رو جذب کن
روز گذشت، سحر به خواب رفت
کاروان رفت، برو و برو منشی
برو به چمنزار، آهوی زیبا
به آسمان بروید، پرندگان بزرگ
چه امیدی به این کوه داری؟
چه کشتي، بس است با اين مربا

******

محتسب مست از خیابان گذشت و او را گرفت
مست گفت: ای رفیق، این پیراهن است نه بند.
گفت: مست، تو عامل افتادن و افتادن هستی.
گفت پیاده رفتن جرم نیست، راه هموار نیست
گفت باید ببرمت خونه قاضی
گفت صبح بیا، قاضی نیمه شب بیدار نیست
گفت تقریباً وقت رفتن است
گفت فرماندار در خانه مست نیست
گفت در مسجد بخواب تا دارو را بگویم
گفت مسجد خوابگاه اشرار نیست
گفت: یک دینار به من بده و پنهان شو.
گفت کار شریعت کار درهم و دینار نیست
گفت از غرامت لباست را می گیرم
گفت پوسیده است، چیزی جز یک تکه پارچه و نخ نیست
گفت: نمی دانی چرا کلاهت روی سرت افتاد.
گفت باید عقل در سر باشد، بدون کلاه شرم نیست
گفت: شراب زیاد خوردی زان، خیلی بیهوشی.
گفت: ای بیکار، نه زیاد است و نه کم.
گفت حد مردم هوشیار باید حد مستی باشد
گفت مواظب باش کسی اینجا نیست.